بانو در عصر حکومت رضاشاه، زنی به نام ملکخاتون با مباشر خود ، غلامحسینخان، به شهر یزد بازمیگردد.سالها قبل وی در اثر تهمتی ناروا مبنی بر خیانت به همسرش شاکر دلشکیب و خودکشی او، مجبور به ترک این شهر و پسرش شهاب شده است. شهاب که سالها در خارج از کشور به تحصیل در رشته پزشکی اشتغال داشته است به میهن بازمیگردد و در کنار عمویش به مداوای بیماران مشغول میشود. از کودکی به شهاب گفته شده که مادرش از دنیا رفته است . شهاب از هویت مادرش آگاه میشود و... چهار شنبه 19 تیر 1398 ادامه...