صحنه «ماه عسل» امسال از بالا نمای یک شهر است؛ چرا شهر را در شب تصویر کردید آیا به شهری در روز هم فکر کرده بودید؟
چیزهایی که با المان نوری برابری دارد در شب اتفاق میافتد. نمای زیبایی که از یک منطقه ما در ذهن داریم در شب اتفاق میافتد و در عکسهایی که از شهرهای دنیا میبینید زیباترینها مربوط به شب است ضمناً از آنجایی که لباس ماه عسل را در دکور سیاه درنظر گرفته بودیم به این قالب بیشتر نزدیک بود.
این را میدانیم که سیاهی در صحنه باعث تمرکز بر روی سوژه میشود اما فکر نمیکنید از آنجایی که سوژهها قرار است امیدوارانه صحنه را ترک کنند این تاریکی بر روشنی داستانی که روایت میشود غلبه کند؟
شکل برنامه ماه عسل این است که در ابتدا این آدمها ناامید هستند و در انتها به امیدواری میرسند. همان ابتدا با احسان که حرف زدیم به طرحی فکر میکردیم که به بهجت و گشایش برسد. سوژهای که در ابتدا از سختیهایش میگوید و به درنهایت به امید میرسد در نظر مثل کسی است که از تاریکی مطلق به شهر آرزوها میرسد؛ چیزی که در دکور امسال نمود پیدا کرده است. فاصله گرفتن از فون مشکی را هم یک سال امتحان کردیم و سال گذشته این شکلی بود و ما کاملا آبی کار کردیم اما خیلی آن را دوست نداشتیم و راضی نبودیم. بعد از آن سالی که ما دکور صورتی رفتیم با احسان به این نتیجه رسیدیم که حالا دیگر باید مثل پرده یک تئاتر عمل کنیم به این صورت که پرده بالا برود و جهانی به سوژه و مخاطب باز شود و حرفهایش را بزند و بدون اینکه قضاوتش کنیم قصه تمام شود. این بود که با این هدف من در این ده سال به ایدههای مختلف رسیدم و سعی کردم استراکچری که احسان از من خواسته بود را حفظ کنم و این صحنه تئاتر قابلیتش را از دست ندهد. اصل اولیه تئاتر هم میدانید که غلبه سیاهی در صحنه است.
به نظر میرسد که به این هدف فکر کردید که بیشتر از آنکه نمود صحنه ما را یاد برنامهای رمضانی بیندازد به ما بگوید که با یک برنامه اجتماعی و تاکشوی قصه محور طرف هستیم؟
بله دقیقا. اگر دقت کنید امسال مدیوم شات احسان علیخانی شادتر از سالهای قبل است و پر از رنگ و نور و این شلوغی در پشت سر او را در سالهای قبل نداشتیم و خود همین نمونهای از رنگ و لعاب صحنه برای حس بهتر است. چیزی که خیلی سعی کردیم رعایتش کنیم این بود که ما یک ویژهبرنامه رمضانی نیستیم ما یک برنامه اجتماعی هستیم که در دل رمضان پخش میشویم برای همین از المانهای معمول برنامههای دیگر در این برنامه فاصله بگیریم.
این سقفی که بالای سر مجری و مهمان در روزهای اول بود شکل آینه نداشت و یک شکست رنگ در آن وجود داشت که شلوغ و جذاب کرده بود اما بعد از چند روز به آینه تبدیل شد تصورم این است که در روزهای ابتدایی جذابیت بیشتری داشت تا این فرم فعلی؛ نظر شما چیست؟
فکر اولیهمان این بود که آینه داشته باشیم و انعکاس صحنه را در آن ببینیم و بتوانیم استفادههای دیگری هم به نفع روایت از آن داشته باشیم اما خب در روزهای اول این آینه را نداشتیم و صفحهای بود که تصاویر در آن شکسته بازخورد داشت اما بعد آن را به آینه تغییر دادیم تا بتوانیم عکسها را هم در آن نشان دهیم. اما با شما موافق هستم که شاید آن شکل جذابیت بصری بیشتری داشت و این برمیگردد به اینکه در هنر همیشه برخی کارهای تصادفی اتفاقات بهتری را رقم میزند. من هم شاید یکی از دلایلی که کارهایم دیده میشود این است که قدرت ریسکپذیریام بالاست و این تصادفهای دلچسب را دوست دارم اما خب الان دیگر کاربردیتر شده است.
این فرم و دوربین روی دستی که شکلی از یک پلان سکانس در ورودیه برنامه است چرا تا ورود احسان علیخانی به صحنه ادامه پیدا نکرد. رخدادی که اگر اشتباه نکنم تا به الان مشابهش را در تلویزیون ندیدیم؛ درسته؟
بله؛ ببینید مردم چون در این زمینه متخصص نیستند تقصیری ندارند و این تفاوتها را شاید خیلی متوجه نشوند اما ما که در این حوزه داریم کار میکنیم متوجه میشویم که این اتفاقی که دارد هرشب در تونل ما رخ میدهد برای اولین بار در تلویزیون است و فقط در شبکه سه میتواند رخ بدهد؛ چراکه هم شبکه سهایها «زندهکار» هستند و در این زمینه تبحر دارند و هم تجهیزاتی نیاز دارد که هرجایی آن را نداریم. این اتفاق با یک واحد قابل انجام است و مناسب با تجهیزات روز دنیاست من خودم هم دوست داشتم که به جای اینکه در انتهای تونل علیخانی به دوربین پشت کند دوربین کماکان از جلو با او بیاید تا دل صحنه و حتی پلاتوی اول را بگوید و بعد کات! این میشد یک سکانس پلان تمام عیار که درنهایت اتفاق نیفتاد اما به فرم نوتری رسیدیم که بعد از یک ورود پرپیچ و خم به قلب یک صحنه بزرگ با محوریت یک قصه که در انتظار شنوندهاش است برسیم و این یک اتفاق خیلی جدید بهلحاظ تکنیکی در تلویزیون است که تا به الان رخ نداده و برای اولین بار در ماه عسل۹۶ شاهد آن هستیم.
بعضیها فکر میکنند که شما خیلی گران کار میکنید اما آن طور که از نزدیک دکور و ابزار استفاده شده را میبینیم به یک خلاقیتی میرسیم از پیمان قانع که از چیزهایی که حتی به ذهن آدم هم نمیرسد متریال میسازد.
من همیشه معتقدم که پول باعث انجام شدن کار خوب نیست؛ اتفاقا اکثر کارهایی که من انجام دادم براساس شناخت متریال بود نه پول و به یک جادوگری با ابزار فکر میکردم نه مهیا کردن هرچیزی که به ذهن میرسد. من خودم خیلی افسانهها درباره دستمزدم شنیدم اما تهیهکنندههایی که نزدیک به ده یا پانزده سال است دارند با من کار میکنند جز رفاقت چیز دیگری هم درمن دیدند و آن مدیریت مالی است، این طور نیست که چون دکور خوشگل میزنم هرچقدر پول میخواهند به من بدهند. به جرات میتوانم بگویم که با احسان با تورم هرساله هم پیش نرفتیم و بیشتر با تجربه پیش میرویم تا بتوانیم قیمت مناسب را به دست بیاوریم بنابرین تجربه به ما تخفیف هم میدهد در کار!
شما طی این سالها کارهای رئال، بازی با پدیدههای آب، آسمان و کهکشان در طراحی خود داشتید اما هنوز کاری که موتیفها و نمادهای ایرانی در آن جلوهگری کند، انجام ندادهاید؛ چرا؟
در سالهای اول بیشتر تلاش کردیم که از لحاظ رنگ و تکرار یک سری المان جدا شویم؛ مثل دری شکسته و پنجرههایی که از پشت نور به صحنه میدهد و... اینها چیزهایی بود که فقط در برنامههای رمضانی با یک رنگهای ثابت اتفاق میافتاد و من تلاش کردم که از جعبه مدادرنگی رنگهایی را بردارم که کسی ریسک استفاده از آن را نداشت. مثل رنگ صورتیای که یک سال داشتیم که به مهمان حالت رویا گونه میداد؛ یک سال رنگ آبی آسمانی روشن را غالب کردم و یادم هست امیرقلعه نویی گفت چقدر دکورتان خنک است و من متوجه میشدم که مهمان در آن چیزی که ما میخواستیم قرار گرفته است. ببینید ما عربها، ترکها، جنوب اسپانیا یک معماریای داریم که برای ما مسلمانهاست که ممکن است در هرسه مورد تکرار شود و بنابراین برخی به آن شکل دکوری که شبیه مسجد بود، گفتند عربی است درحالیکه من در کف کاملا طرح مسجد شیخ لطفاله را زده بودم و ایرانی بود اما یحتمل بهخاطر این مشابهاتی که وجود دارد شاید مخاطب فکر میکند هنوز کار ایرانی نکردم.
تقریبا چندسالی است که کارهایتان را با طراحیهای قبلیتان مقایسه میکنند و نمره میدهند؛ از اینکه با خودتان مقایسه میشوید چه حسی دارید؟
کار من سفسطه و توضیح برنمیدارد و من باید بهترین کارم را انجام میدهم. یکی از سختترین کارهای من ماه عسل است و از الان به این فکر میکنم که برای سال آینده چه خشتی میتوانم روی این بگذارم که قدمان بلندتر شود. چون حالا دیگر با «ماه عسل» به نقطهای رسیدیم که خیلی بالا هستیم و نباید از خودمان پایینتر بیاییم چون شکل سقوط میگیرد. بعد از آن دکور گنبدی که شروع رنسانسی در دکور تلویزیون ایران بود و بعد از آن هم صدف و... دیگر با ۱۰ قبول نیستم حالا دیگر با ۱۹ هم رد میشوم؛ یا باید ۲۰ شوم یا کار را بگذارم زمین کلا! اما بهطور کلی شاید یکی از دلایلی که من با خودم مقایسه میشوم این است که فقط به طراحی دکور فکر نمیکنم که هم طراحی صحنه برایم مهم است اما طراحی دکور به نفع و در خدمت قصه.
شاخصه این صحنه این است که در قاب دوربین بسیار چشم نواز است و رنگها خودنمایی میکند اما انگار عظمت یک کاخ مجلل و دوستداشتنی با یک صندلی قهوهخانهای کمی تخریب میشود؛ فکر نمیکنید ممکن است به واسطه صندلی که شاید نقطه ضعف این دکور است ۱۹ شوید؟
این چیزی که درباره نمود صحنه در قاب میگویید را قبول دارم اما درباره صندلی باید بگویم که این مسئله همیشگی ماست؛ چرا که در طراحی مبل و صندلی دستمان خیلی باز نیست و چیزهای متفاوتی در بازار نمیبینیم. نکته دیگر هم این است که ما ممکن است یک شب ۲۰ مهمان داشته باشیم و یک شب دو مهمان با اینکه احسان اول کار به من میگوید از ۴ -۵ نفر بیشتر نمیشویم اما یکباره ممکن است سوژهای، کار را به هم بزند و صحنه پر از مهمان شود؛ بنابراین شاید نمیتوان به یک مورد ایدهآل برای مبل و صندلی رسید.
از اینکه علیخانی با شما و تیم فنی مدام جلوی دوربین شوخی میکند ناراحت نمیشوید؟
سالهاست که با او رفیقم و الان تقریبا نزدیک به ۴۰۰ برنامه رفتیم و در استودیو روبهروی هم هستیم و باید بگویم همیشه دست من را باز میگذارد و اعتماد کامل به من دارد و شوخیهایش کاملا براساس رفاقت است، احسان تشکرهایش در خفاست و شوخیهایش هم جلوی دوربین و اتفاقا هم که خیلی دوستداشتنی و جالب است.