در روایتی طنز، داوود که به همراه دوستش کیانوش، به کارهای خلاف مشغول است، دلبسته یکی از خواهران او به نام بنفشه میگردد. اما کیانوش شرط میگذارد که باید ابتدا خواهر بزرگتر بنفشه ازدواج کند. پس از آن رخ داد ماجراهایی، داوود را بر آن میدارد تا از پسرخالهاش که به تازگی از زندان آزاد شده، بخواهد تا با او باجناغ گردد، اما پسرخالهاش هم برای خود شرطهایی دارد و . . .