زیگ زاگ
بیژن که در بنگاه مسکن کار می کرده به علت کلاهبرداری صاحبان بنگاه به اشتباهی به زندان می افتد و در زندان با مردی به نام قدرت که در حال فروش مواد مخدر است آشنا می شود.وقتی پدر بیژن فوت می کند به او مرخصی می دهند و قدرت از او می خواهد تا در این مدت نزد مردی به نام کامبیز معروف به گلادیاتور برود و کمی مواد از او بگیرد و....