مجسمه
این فیلم سه دوره(جوانی، میانسالی و پیری) از زندگی مردی بنام بهرام شیرازی را به تصویر می کشد. داستان از آنجا آغاز می شود که یکروز صبح، بهرام وقتی ازخواب بیدار می شود، در می یابد که دست راستش (نمایشگر بخش خوب وجود اوست) دیگر بفرمان او نیست و می خواهد برای خودش مستقلاً عمل کند. و این حادثه سرآغاز حوادث بعدی فیلم می شود.